استراتژی اسکالپینگ ICT به‌گونه‌ای طراحی شده تا معامله‌گران با درک حمله نقدینگی و ورود بهینه به معاملات (OTE)، از نوسانات کوتاهمدت بازار به سود برسند.
همچنین می‌توان از این استراتژی برای بهبود نقاط ورود و خروج استفاده کرد.
مدل اسکلپینگ به روش ICT چگونه طراحی میشود؟
برای طراحی مدل اسکالپینگ به سبک ICT، سه معیار اصلی باید مشخص شود:
- شرایط ورود
- محل قرارگیری حد ضرر
- نقاط خروج [یا حد سود]
در این مدل، "حمله به نقدینگی" به‌عنوان معیار ورود و OTE به‌عنوان نقطه بهینه ورود مورد استفاده قرار می‌گیرند. حد ضرر (Stop Loss) معمولا در بالای سقف یا پایین کف ایجادشده قرار گرفته و اولین هدف قیمتی (Take Profit) یا انتقال حد ضرر به نقطه سربه‌سر، پس از شکست سطح کلیدی رخ می‌دهد.
مزایا و معایب استراتژی اسکالپینگ مبتنی بر OTE در سبک ICT
این بخش به مزایا و معایب استفاده از این استراتژی در معاملات کوتاهمدت پرداخته و نکات کلیدی آن را بررسی می‌کند.
مزایا | معایب |
شناسایی نقاط ورود با دقت بالا | نیاز به نظارت مداوم بر نمودارها |
افزایش نسبت ریسک به ریوارد | حساسیت زیاد به نویز بازار |
امکان پیاده‌سازی الگوریتمی | پیچیدگی در تنظیمات اولیه |
انعطاف‌پذیری برای تغییر تنظیمات | محدودیت استفاده در تایم‌فریم‌های بالاتر |
مناسب برای بازارهای پرنوسان | نیازمند تجربه |
کاهش زمان معاملات در ضرر | احتمال عدم فعال شدن حد سود به دلیل نوسانات کوچک |
بهره‌گیری از تاییدیه‌های چندگانه | نیاز به تحلیل سریع در زمان محدود |
مدل اسکلپ ICT چگونه شکل می‌گیرد؟
برای درک بهتر این مدل، ابتدا یک کف (Low) یا سقف (High) کوتاهمدت که قیمت به‌صورت تهاجمی (Displacement) از آن عبور کرده و مجددا به آن محدوده بازمی‌گردد را مشخص کنید.
در چنین حالتی، محدوده OTE در بازگشت قیمت به محدوده شناسایی‌شده قرار دارد. حد ضرر در پایین کف یا بالای سقف [با توجه به نوع معامله] قبلی قرار گرفته و اولین نقطه خروج در سطح مخالف مشخص میشود.
اولین مثال از مدل اسکلپ ICT در حالت صعودی
در این مثال از نمودار یک‌دقیقه‌ای جفت ارز دلار آمریکا به فرانک سوئیس (USDCHF) برای رسم شماتیک استراتژی اسکالپ به روش ICT استفاده شده است:
ابتدا سقف‌ها و کف‌های اخیر را مشخص کنید؛ چرا که این سطوح به‌عنوان نقاط کلیدی برای شناسایی حمله به نقدینگی در نظر گرفته میشوند. در ادامه مراحل زیر را طی کنید:
- ابتدا قیمت به زیر یک کف قبلی نفوذ می‌کند که به باور اکثر معامله‌گران یک حمایت است؛ با این حال حجم قابل‌توجهی از نقدینگی انباشته زیر این کف وجود دارد که حرکت قیمت آن را جمع‌آوری می‌کند؛
- پس از جمع‌آوری نقدینگی، یک حرکت تهاجمی رو به بالا رخ می‌دهد که در قالب یک جابه‌جایی (Displacement) رخ می‌دهد؛
- با شکل‌گیری دیسپلیسمنت به سمت بالا، سقف قبلی شکسته میشود که به معنای وقوع تغییر در ساختار بازار (MSS) است؛
- بعد از شکل‌گیری تغییر در ساختار بازار، ابزار فیبوناچی با تنظیمات مخصوص به ستاپ OTE، روی لگ تهاجمی ترسیم میشود؛
- هنگام بازگشت قیمت به سطوح OTE، ناحیه ورود بین سطح 62 تا 0.79 قرار می‌گیرد. در این شرایط حد ضرر در پایین‌ترین کف اخیر و حد سود اول در بالاترین سقف جدید تنظیم میشود.
در تصویر زیر مثال واقعی از این استراتژی را مشاهده می‌کنید:
مثال دوم در حالت نزولی
در این مثال از نمودار یک‌دقیقه‌ای جفت ارز پوند انگلستان به دلار آمریکا (GBPUSD) برای ترسیم شماتیک استراتژی اسکالپ به روش ICT استفاده شده است:
ابتدا سقف‌ها و کف‌های اخیر مشخص میشوند، چرا که این سطوح نقاط کلیدی شناسایی حمله به نقدینگی هستند؛ در ادامه مراحل زیر را طی کنید:
- ابتدا قیمت به بالای سقف قبلی نفوذ می‌کند که به باور اکثر معامله‌گران مقاومت است؛ با این حال نقدینگی انباشته در بالای این سقف قرار دارد که حرکت قیمت به جمع‌آوری آن می‌پردازد؛
- پس از جمع‌آوری نقدینگی، یک حرکت تهاجمی رو به پایین صورت می‌گیرد که در قالب یک جابه‌جایی (Displacement) رخ می‌دهد؛
- با شکل‌گیری دیسپلیسمنت به سمت پایین، کف قبلی شکسته میشود که به معنای وقوع تغییر در ساختار بازار (MSS) است؛
- بعد از شکل‌گیری تغییر در ساختار بازار، ابزار فیبوناچی [با تنظیمات مخصوص ستاپ OTE] بر روی لگ تهاجمی ترسیم میشود؛
- هنگام بازگشت قیمت به سطوح OTE، ناحیه ورود بین سطح 0.62 تا 0.79 تعیین میشود. حد ضرر در سطح بالای آخرین سقف و حد سود اول در پایین‌ترین کف جدید تنظیم میشود.
در تصویر زیر، مثال واقعی این استراتژی را مشاهده می‌کنید:
جمع‌بندی
طراحی استراتژی اسکلپینگ به سبک ICT بر مبنای شناسایی دقیق نقاط کلیدی بازار مانند جمع‌آوری نقدینگی و بازگشت قیمت به نواحی بهینه (OTE) انجام میشود.
این روش با تعریف معیارهای مشخص برای ورود، حد ضرر و اهداف قیمتی، امکان تحلیل حرکت‌های کوتاهمدت بازار را فراهم می‌کند.
مکان‌یابی نواحی ورود بهینه بر اساس مفاهیمی مانند OTE و تعیین دقیق نقاط خروج بر اساس تغییر ساختار بازار، از ویژگی‌های اصلی این استراتژی محسوب میشوند.
