پرایس اکشن RTM چیست؟ استفاده از ساختار RBR، DBR، DBD و RBD در الگوهای سبک RTM

صادق واحدی

نویسنده:

صادق واحدی
فرهاد دیوی

ویرایش و بررسی:

فرهاد دیوی
سوده  موسی پور

صحت سنجی:

سوده موسی پور
تاریخ به‌روزرسانی:
نظرات:۰
بازدیدها:۳۹
39 دقیقه

سبک RTM، مخفف "Read The Market" و به‌معنای «خواندن بازار»، یک روش تحلیلی در بازارهای مالی است که به‌جای تکیه بر اندیکاتورها، رفتار قیمت را بر اساس ساختار بازار، نقدینگی و جریان سفارشات بررسی می‌کند. تمرکز این سبک در تحلیل تکنیکال بر درک نقاطی است که بازیگران بزرگ از آنها وارد یا خارج می‌شوند.

در سبک RTM، معامله‌گر به جای پیش‌بینی، حرکت قیمت را به‌عنوان نتیجه‌ای از عرضه، تقاضا، جذب یا تخلیه نقدینگی تحلیل می‌کند. ابزارهایی مثل گره‌های قیمتی، فشردگی‌ها، شکست ساختار و نوع کندل‌ها، باعث درک بهتر این فرایند می‌شوند.

سبک معاملاتی RTM
آموزش سبک RTM برای استفاده در معاملات

سبک RTM چیست؟

در سبک پرایس اکشن RTM، تمرکز بر شناسایی نواحی‌ خاصی قرار دارد که سرمایه‌گذاران بزرگ ورود یا خروج سنگین خود را در آن انجام داده‌اند. این نواحی که به آن‌ها «گره قیمتی» گفته می‌شود، تنها زمانی معنا پیدا می‌کنند که در کنار ساختار بازار، نوع کندل‌ها و نقدینگی تحلیل شوند.

این سبک با استفاده از ابزارهای مختلف، نشان می‌دهد که چگونه پول‌های بزرگ بدون رد پای واضح حرکت می‌کنند. مهمترین ابزارهای سبک RTM:

  • ساختارهای قیمتی مثل RBR، DBD و...
  • نواحی عرضه و تقاضا (Supply & Demand Zones)
  • شناسایی کندل‌های مومنتوم و بیس
  • رفتارهای نقدینگی مثل استاپ‌هانت‌ها و فشردگی‌ها (CP)
  • نقش گره‌های قیمتی در کنار مفهوم Nested Zones

در واقع، هدف RTM ، شناسایی نقاط ورود با حد ضرر کم بر اساس رفتار واقعی بازار است.

جدول مزایا و معایب سبک RTM

پیش از یادگیری و به‌کارگیری سبک RTM ، تحلیل رفتار قیمت و جریان سفارشات، باید با مزایا و معایب آن آشنا بود. جدول مزایا و معایب سبک RTM :

مزایا (Advantages)

معایب (Disadvantages)

امکان شناسایی دقیق رفتار بازیگران بزرگ بازار

نیاز به زمان و تجربه زیاد برای تسلط بر مفاهیم سبک

تمرکز بر منطق بازار به‌جای ابزارهای جانبی مانند اندیکاتورها

پیچیدگی بالا برای معامله‌گران تازه‌کار

ارائه نسبت ریسک به ریوارد بسیار بالا در معاملات

وین ‌ریت پایین در صورت اجرای ناقص تحلیل‌ها

قابلیت استفاده در تمام تایم‌فریم‌ها و بازارها (فارکس، کریپتو و...)

احتمال زیاد معاملات خلاف روند در صورت عدم توجه به تایم فریم بالاتر

تحلیل دقیق نواحی تصمیم‌گیری و نقدینگی

احتمال تفسیر اشتباه ساختارها در صورت نبود آموزش اصولی

امکان فیلتر نواحی ضعیف با استفاده از فاکتورهای کلیدی

نبود استاندارد آموزشی جامع و پراکندگی منابع آموزشی

کندل‌ها در RTM

در سبک RTM، تحلیل کندل‌ها بر اساس تسلط آنها بر یکدیگر انجام شده و بر نام یا الگوهای ظاهری متمرکز نیست؛ برای مثال، اگر یک کندل صعودی سبز، کندل نزولی قبلی را به‌طور کامل بپوشاند، نشان‌دهنده برتری خریداران و تسلط آن‌ها بر بازار است. کندل‌های مورد استفاده در سبک RTM:

  • کندل بیس
  • کندل مومنتوم
انواع کندل در سبک RTM
کندل بیس و کندل مومنتوم در آموزش سبک RTM

کندل بیس RTM

کندل بیس، کندلی است که تعادل نسبی بین خریداران و فروشندگان در آن لحظه از بازار را نشان می‌دهد. این کندل معمولا قبل یا بعد از حرکات شدید شکل می‌گیرد.

ویژگی‌های کندل بیس:

  • بدنه‌ کوچک‌تر نسبت به مجموع سایه‌ها؛
  • رنگ صعودی یا نزولی کندل، بدون تاثیر در تحلیل ناحیه؛
  • نشانه‌ توقف قیمت، فشردگی یا آماده‌سازی برای حرکت بعدی؛
  • مبنای ترسیم نواحی عرضه و تقاضا در ساختارهای RTM .

کندل مومنتوم RTM

کندلی که نشان‌دهنده قدرت آشکار یکی از طرف‌های بازار (خریدار یا فروشنده) است. ویژگی‌های کندل مومنتوم:

  • بدنه‌ بزرگ‌تر از مجموع سایه‌ها؛
  • سایه‌ها کوتاه یا کاملا حذف شده‌اند (بدون سایه ایده‌آل است)؛
  • جهت‌گیری واضحی دارد؛ مثلا در کندل صعودی، باز شدن پایین و بسته شدن بالا با فشار خرید قوی؛
  • حرکت قیمت سریع و بدون تردید.

تفاوت‌های کندل مومنتوم و کندل بیس در سبک RTM

برای استفاده از سبک RTM، باید تفاوت میان کندل مومنتوم و کندل بیس را شناسایی کرد. شناخت دقیق این دو نوع کندل، پایه‌ تشخیص ساختارهای اصلی بازار است. جدول تفاوت‌های کندل مومنتوم و کندل بیس:

ویژگی

کندل مومنتوم

کندل بیس

بدنه

بزرگ

کوچک

سایه‌ها

کوتاه یا بدون سایه

معمولا بلند

رفتار قیمت

قدرت و تسلط

توقف و تعادل

کاربرد

تایید جهت روند

مبنای رسم ناحیه

مفاهیم پایه‌ای سبک RTM

در سبک RTM ، درک دقیق سه مفهوم نقش مهمی در تحلیل رفتار قیمت دارد که پایه‌ اصلی این سبک را تشکیل می‌دهند. ترکیب آن‌ها امکان تحلیل دقیق‌تر بازار و ورودهایی با احتمال موفقیت بالا را فراهم می‌کند. سه مفهوم اصلی سبک RTM:

  • ساختار بازار
  • نواحی عرضه و تقاضا
  • نقدینگی

ساختار بازار  (Market Structure) در پرایس اکشن RTM

ساختار بازار نمایان‌گر مسیر حرکت قیمت است که منجر به تشخیص روند غالب و نقاط چرخش می‌شود. اجزای اصلی ساختار بازار در سبک RTM:

سقف بالاتر (HH) و  کف بالاتر (HL)

در صورت ایجاد سقف و کف‌های جدید بالاتر از سطوح قبلی، روند بازار صعودی خواهد بود. این اتفاق نشان می‌دهد که خریداران کنترل بازار را در دست داشته و تمایل دارند تا قیمت افزایش دهند.

کف پایین‌تر (LL) و سقف پایین‌تر (LH)

اگر قیمت هر بار کف و سقف‌هایی بسازد که از قبلی‌ها پایین‌تر هستند، بازار در روند نزولی قرار دارد؛ در این شرایط، فروشندگان قوی‌تر هستند و تمایل دارند تا قیمت را پایین‌تر ببرند.

کف و سقف بالاتر و پایین‌تر در سبک RTM
کف بالاتر و سقف بالاتر (HH & HL) و کف پایین‌تر و سقف پایین‌تر (LL & LH) در سبک RTM

شکست ساختار در روش RTM

وقتی قیمت یک سقف یا کف مهم را در جهت روند فعلی می‌شکند، به این اتفاق، «شکست ساختار» گفته می‌شود. این شکست، تاییدی بر ادامه همان روند است و از نشانه‌های مهم در تحلیل RTM محسوب می‌شود.

تغییر روند در سبک RTM

شکست سقف یا کف مهم برای اولین بار، نشانه‌ پایان روند فعلی و شروع روند جدید است. مثلا اگر در یک روند صعودی، قیمت برای اولین بار یکی از کف‌های مهم را بشکند، نشانه‌ای از احتمال آغاز روند نزولی خواهد بود.

نواحی عرضه و تقاضا  (Supply & Demand Zones) در پرایس اکشن RTM

نواحی عرضه و تقاضا محدوده‌هایی هستند که در آن‌ها، عدم تعادل بین خریداران و فروشندگان به تغییر جهت قیمت منجر شده است. اجزای اصلی عرضه و تقاضا در RTM:

ناحیه تقاضا (Demand) در RTM

منطقه‌ای در نمودار که در گذشته قیمت از آن‌جا با قدرت صعود کرده است. این ناحیه نشان‌دهنده وجود سفارش‌های خرید زیاد بوده و احتمال دارد تا مجددا بستر رشد قیمت را رقم بزند.

ناحیه عرضه (Supply) در سبک RTM

ناحیه‌ای که قیمت از آن با قدرت ریزش کرده است. این منطقه محل فعالیت سنگین فروشندگان بوده و ممکن است تا دوباره قیمت را کاهش دهد.

نحوه رسم دقیق نواحی  در آر تی ام

نواحی عرضه و تقاضا معمولا با ترکیب کندل‌های بیس (Base) و مومنتوم (Momentum) رسم می‌شوند. فاصله میان آخرین کندل خنثی (بیس) و کندل آغازگر حرکت قوی صعودی یا نزولی، به‌عنوان ناحیه عرضه یا تقاضا در نظر گرفته می‌شود. هرچه حرکت از ناحیه سریع‌تر و با کندل‌های قوی‌تری باشد، ناحیه اعتبار بیشتری دارد.

عرضه و تقاضا در پرایس اکشن RTM
صعود قیمت با برخورد به ناحیه تقاضا و ریزش قیمت با برخورد به ناحیه عرضه در آموزش سبک RTM
سفارشات پنهان (Hidden Orders)

سبک RTM فرض می‌گیرد که برخی سفارش‌های خرید یا فروش هنوز در این نواحی باقی مانده‌اند و ممکن است قیمت در بازگشت به آن‌ ناحیه دوباره واکنش نشان دهد.

نقدینگی (Liquidity) در سبک RTM

نقدینگی علاوه بر عامل جانبی، یک هدف برای حرکت بازار است. در سبک RTM نقدینگی به‌عنوان سوخت حرکت بازار در نظر گرفته می‌شود. تحلیل‌گر باید بداند بازار به‌سمت کدام نقدینگی حرکت کرده و کجا احتمال جذب آن بیشتر است.

نواحی استاپ (Stop-Loss Clusters) در پرایس اکشن RTM

معمولا پشت سقف‌ها و کف‌های مهم، تعداد زیادی حد ضرر وجود دارد. بازارسازها این نقاط را هدف می‌گیرند، چرا که اجرای این استاپ‌ها به ورود نقدینگی منجر می‌شود.

استاپ‌هانت (Stop Hunt) در RTM

گاهی قیمت با حرکتی سریع به این نواحی نفوذ می‌کند تا استاپ‌ها را فعال کند. این حرکت معمولا کوتاه‌مدت و موقت است، اما هدف آن جذب نقدینگی برای ادامه حرکت اصلی است.

ساختار چهار گانه در سبک RTM

ساختارهای چهارگانه در سبک پرایس اکشن RTM، پایه‌ای‌ترین حرکت‌های قیمتی هستند، که می‌توان با استفاده از آنها نواحی تصمیم‌گیری و نقاط برگشت یا ادامه روند را تشخیص داد. این ساختارها از 2 حرکت نزولی و 2 حرکت صعودی تشکیل می‌شوند. ساختارهای مهم سبک RTM:

  • رالی بیس رالی RBR (RallyBaseRally )
  • دراپ بیس رالی DBR (Drop – Base – Rally)
  • دراپ بیس دراپ DBD (Drop – Base - Drop)
  • رالی بیس دراپ RBD (Rally – Base - Drop)

ساختار رالی بیس رالی (RBR)  در روش RTM

قیمت با یک حرکت صعودی (رالی) بالا می‌رود، سپس وارد فاز تعادل می‌شود (بیس) و در ادامه با قدرت بیشتری به رشد خود ادامه می‌دهد. این حرکت نشانه‌ حضور فعال خریداران با مومنتوم بالا است. کاربرد رالی بیس رالی:

  • ورود پس از پولبک به ناحیه بیس برای خرید؛
  • ایده‌آل برای روندهای صعودی پایدار.
رالی بیس رالی در سبک RTM
حضور فعال خریداران با ایجاد ساختار رالی بیس رالی (RBR) در آموزش سبک RTM

ساختار دراپ بیس رالی (DBR) در سبک RTM

قیمت ابتدا نزول می‌کند (دراپ)، سپس وارد تعادل می‌شود (بیس) و در ادامه مسیر خود را معکوس کرده و صعود می‌کند (رالی). این حرکت نشان‌ از جذب سفارشات خرید و پایان فشار فروش دارد. کاربرد دراپ بیس دراپ:

  • برای شناسایی پایان اصلاحات نزولی مناسب است؛
  • ناحیه بیس معمولا محل سفارش‌های خرید جامانده است.
دراپ بیس رالی در سبک RTM
جذب سفارشات خرید با ایجاد ساختار دراپ بیس رالی (DBR) در پرایس اکشن RTM

ساختار دراپ بیس دراپ (DBD) در آر تی ام

قیمت با فشار فروش ریزش می‌کند، در ناحیه‌ای متوقف می‌شود (بیس)، اما این توقف موقتی است و فروشندگان دوباره وارد شده و قیمت را کاهش می‌دهند. در این ساختار، کنترل بازار به طور کامل دست فروشندگان است. کاربرد دراپ بیس دراپ:

  • ورود به فروش بعد از تست مجدد ناحیه بیس؛
  • نشانه‌ قدرت روند نزولی با اعتبار بالا.
دراپ بیس دراپ در سبک RTM
حضور فعال فروشندگان با ایجاد ساختار دراپ بیس دراپ (DBD) در آموزش سبک RTM

ساختار رالی بیس دراپ (RBD) در RTM

قیمت ابتدا صعود می‌کند (رالی)، سپس متوقف می‌شود (بیس)، اما پس از آن فروشندگان وارد شده و بازار را کاهش می‌دهند (دراپ). این حرکت خستگی خریداران و ورود فشار فروش تازه را نشان می‌دهد. کاربرد رالی بیس دراپ:

  • قابل استفاده در پایان رالی‌ها؛
  • ناحیه بیس، نقطه‌ای برای اجرای سفارشات فروش معکوس است.
رالی بیس دراپ در سبک RTM
جذب سفارشات فروش با ایجاد ساختار رالی بیس دراپ (RBD) در پرایس اکشن RTM

ناحیه‌ها در سبک RTM

در آر تی ام، برخی از نواحی عرضه و تقاضا از اهمیت بالایی برخوردار هستند. این نواحی بسته به محل شکل‌گیری و تعداد برخورد قیمت، به سه دسته تقسیم می‌شوند. نواحی مهم مورد استفاده در RTM:

  • ناحیه اصلی (Authentic Zone
  • ناحیه واکنشی یا تکراری (Reaction Zone
  • ناحیه دست نخورده (Fresh Zone).

ناحیه اصلی (Authentic Zone) در سبک RTM

در پرایس‌اکشن RTM، ناحیه اصلی (Authentic Zone) به محدوده‌ای گفته می‌شود که برای اولین‌بار، عدم تعادل قوی بین خریداران و فروشندگان در آن شکل گرفته و همین موضوع باعث آغاز یک حرکت قدرتمند در قیمت شده است.

این ناحیه نه بر پایه واکنش به ساختارهای قدیمی، بلکه به‌عنوان منشا اولیه ورود سفارشات بزرگ عمل می‌کند و روی هیچ ناحیه پیشین دیگری قرار نگرفته است. به همین دلیل، از دیدگاه RTM ، معتبرترین و قابل‌ اعتمادترین ناحیه برای معامله‌ محسوب می‌شود.

ناحیه اصلی در سبک RTM
شکل گرفتن اولین محدوده عدم تعادل قوی و ایجاد ناحیه اصلی در سبک RTM

ناحیه واکنشی یا تکراری (Reaction Zone) در روش  RTM

ناحیه واکنشی یا تکراری (Reaction Zone) در سبک RTM به محدوده‌ای گفته می‌شود که قیمت پیش‌تر به آن واکنش نشان داده و اکنون مجددا در همان ناحیه یک ساختار جدید شکل گرفته است. این ناحیه معمولا روی یک ناحیه قدیمی‌تر قرار دارد و احتمال می‌رود واکنش فعلی، ناشی از باقی‌مانده سفارش‌های فعال‌نشده‌ گذشته باشد.

از آنجا که منشا اولیه حرکت نبوده، اعتبار کمتری نسبت به ناحیه اصلی دارد و برای ورود به معامله بر اساس آن، به تاییدهای بیشتر به‌ویژه در تایم‌فریم‌های پایین‌تر نیاز است.

ناحیه واکنشی در سبک RTM
ورود مجدد قیمت به ناحیه واکنشی یا تکراری (Reaction Zone) در پرایس اکشن RTM

ناحیه دست نخورده (Fresh Zone) در RTM

ناحیه دست‌نخورده یا Fresh Zone در سبک RTM به محدوده‌ای گفته می‌شود که پس از شکل‌گیری، هنوز هیچ برخورد قیمتی با آن صورت نگرفته است. به‌دلیل فعال‌نشدن سفارشات در این ناحیه، بیشترین ظرفیت برای ایجاد واکنش قوی، در اولین تماس قیمت با آن قرار دارد.

این برخورد اولیه که به آن FTB (First Time Back) گفته می‌شود، معمولا نقطه‌ای با احتمال بالای برگشت است. به همین دلیل، در اولویت‌بندی نواحی برای ورود به معامله، نواحی دست‌نخورده در RTM ، اعتبار بیشتری نسبت به نواحی تست‌شده دارند.

ناحیه دست نخورده (Fresh Zone) در سبک RTM
اولین برخورد با ناحیه دست نخورده و تشکیل FTB (First Time Back) در آموزش RTM

معیارهای افزایش اعتبار نواحی در پرایس اکشن RTM

در روش RTM ، اعتبار هر ناحیه تنها بر پایه ظاهر آن سنجیده نمی‌شود؛ بلکه با بررسی رفتار قیمت مشخص می‌شود که آیا آن ناحیه ظرفیت برگشت یا ادامه روند را دارد.

نوع کندل بیس (Base) در سبک RTM

برای معتبر بودن یک ناحیه در RTM، ابتدا باید کندل بیس با کیفیت و مشخصی وجود داشته باشد؛ یعنی جایی که بازار برای مدتی کوتاه متوقف شده و تعادل نسبی بین خریدار و فروشنده برقرار است.

 اگر بیس بیش از حد کشیده، گسترده یا شامل کندل‌های زیاد باشد، اعتبار ناحیه کم می‌شود. در این صورت حتی با خروج قوی قیمت یا دست‌نخورده بودن ناحیه، نمی‌توان به آن اعتماد کرد. تا زمانی که بیس کوچک، فشرده و واضح نباشد، بررسی سایر عوامل کاربردی ندارد.

قدرت خروج قیمت (Departure) در RTM

یکی از مهم‌ترین نشانه‌های اعتبار ناحیه در سبک RTM، نحوه‌ خروج قیمت از آن است. اگر قیمت بعد از شکل‌گیری ناحیه، با کندل‌های قدرتمند و پشت‌سرهم از آن خارج شود، به معنای وجود سفارشات در آن ناحیه و شکست تعادل بازار است.

در مقابل، اگر قیمت فقط با یک کندل ضعیف خارج و بعد متوقف یا برگشت داده شود، به احتمال زیاد، ناحیه ضعیف بوده یا نقدینگی کافی در آن وجود ندارد. بنابراین، خروج پرقدرت و مومنتومی، نشانه‌ای روشن از اعتبار ناحیه و تصمیمات سنگین بازیگران بزرگ در آن منطقه است.

سازگاری با روند تایم فریم بالاتر در روش RTM

توجه به روند تایم فریم بالاتر در آر تی ام، نقش مهمی در اعتبارسنجی ناحیه دارد. اگر جهت حرکت قیمت در تایم فریم تحلیل‌شده با مسیر اصلی بازار در تایم بالاتر هم‌سو باشد، احتمال واکنش موفق ناحیه و ادامه‌دار بودن حرکت قیمت بیشتر می‌شود. این هم‌جهتی نشان می‌دهد که معامله،‌ در راستای جریان غالب نقدینگی است.

در مقابل، در صورت ناسازگاری تایم معاملاتی با روند تایم بالاتر، علی‌رغم ساختار مناسب ناحیه‌، در معرض بی‌اعتباری یا برگشت سریع قرار دارد.

بنابراین، هماهنگی با روند تایم بالاتر، یکی از روش‌های مهم برای کاهش ریسک ورود به معامله محسوب می‌شود.

انواع ستاپ‌ها و الگوهای سبک RTM

در سبک RTM ، ستاپ‌های معاملاتی بر اساس رفتار قیمت در نواحی مهم و شکست ساختار بازار تعریف می‌شوند. این ستاپ‌ها روش اصلی ورود به معامله هستند و هرکدام بر مبنای منطق نقدینگی و واکنش بازیگران بزرگ بازار طراحی شده‌اند. انواع ستاپ‌های معاملاتی سبک پرایس اکشن RTM:

الگوی اینگالف در RTM

الگوی اینگالف (Engulf) در پرایس اکشن، یکی از واضح‌ترین نشانه‌های تغییر قدرت بین خریداران و فروشندگان است. این الگو زمانی تشکیل می‌شود که یک کندل، به‌طور کامل کندل قبلی را از نظر باز و بسته شدن قیمت در خود جای دهد. به‌عبارت ساده‌تر، کندل دوم باید بدنه‌ای بزرگ‌تر از کندل اول داشته باشد و آن را به‌طور کامل بپوشاند.

اگر کندل دوم صعودی باشد و کندل نزولی قبلی را به طور کامل پوشش دهد، به آن «اینگالف صعودی» گفته می‌شود که نشان‌دهنده ورود قوی خریداران و احتمال شروع حرکت صعودی است. برعکس، اگر کندل دوم نزولی باشد و کندل صعودی قبلی را در بر بگیرد، «اینگالف نزولی» شکل گرفته و احتمال ریزش قیمت بیشتر می‌شود.

در سبک RTM، اینگالف تنها به کندل‌ها محدود نمی‌شود. شکست ناگهانی و پرقدرت نواحی عرضه یا تقاضا نیز نوعی اینگالف ساختاری است. در این سبک، اینگالف ابزار مهمی برای تشخیص تغییر روند، ورود بازیگران بزرگ و تأیید اعتبار نواحی قیمتی است.

الگوی اینگالف در سبک RTM
شکست ناگهانی و اینگالف ناحیه عرضه در سبک RTM

ستاپ FL (Fail to Return) آر تی ام

ستاپ (FL) یکی از ستاپ‌های پرکاربرد در سبک RTM است که بر پایه شکست قدرتمند نواحی حمایت یا مقاومت (SR) و ایجاد یک ناحیه معاملاتی معتبر شکل می‌گیرد.

الگو در زمان رسیدن قیمت به ناحیه مهم SR، همراه با مکث کوتاه و تشکیل کندل‌های بیس فشرده در همان ناحیه ایجاد می‌شود؛ پس از شکست ناحیه، معمولا ساختاری مانند DBD یا RBR  شکل می‌گیرد و ناحیه‌ای روی سطح شکسته‌شده به‌وجود می‌آید که به آن ناحیه FL گفته می‌شود.

ستاپ FL (fail to return) در RTM
شکست قدرتمند ناحیه حمایتی در ستاپ FL

ویژگی اصلی ستاپ FL

ویژگی اصلی این ستاپ خروج سریع و پرقدرت قیمت از ناحیه SR است. مکث حداقلی در ناحیه و خروج پرقدرت از ساختار، احتمال موفقیت ناحیه را بیشتر می‌کند؛ زیرا سفارش‌های معلق هنوز فعال نشده‌اند و در بازگشت قیمت، به‌درستی واکنش نشان می‌دهند.

در برخی موارد ممکن است کندل بیس به‌وضوح دیده نشود؛ در این حالت، با رفتن به تایم فریم پایین‌تر می‌توان بیس را پیدا کرد. با شکست ناحیه SR با گپ و بدون تشکیل کندل بیس، می‌توان همان گپ را به‌عنوان نشانه‌ای از خروج سریع قیمت در نظر گرفت؛ هرچند، در این حالت ریسک معامله کمی بیشتر است.

در نهایت، ستاپ FL زمانی ارزشمند است که شکست ناحیه SR با کمترین مکث و بیشترین قدرت انجام شده باشد، تا در برگشت قیمت، بتوان با ریسک کم وارد معامله شد.

ستاپ FTR (Fail to Return) در RTM

الگوی FTR (Fail to Return) در سبک RTM یک ستاپ ادامه‌دهنده است که بر پایه ناتوانی قیمت در بازگشت به ناحیه‌ای شکسته‌شده شکل می‌گیرد. ابتدا قیمت یک سطح حمایت یا مقاومت (SR) را با کندل مومنتوم اینگالف می‌کند، سپس به مسیر خود ادامه می‌دهد و یک SR  جدید می‌سازد.

هنگام بازگشت، قیمت موفق به لمس دوباره SR اول نمی‌شود، در همان نزدیکی مکث کرده و کندل بیس تشکیل می‌دهد؛ این نقطه به‌عنوان "FTR Zone" شناخته می‌شود.

پس از آن، قیمت دوباره با قدرت SR دوم را نیز می‌شکند. در بازگشت به ناحیه FTR، معمولا واکنش مناسبی دیده می‌شود که می‌تواند فرصتی مناسب برای ورود باشد. وجه تمایز این ساختار، وجود دو شکست پیاپی در جهت روند جدید است که نشانه‌ای از قدرت آن به شمار می‌رود. در صورتی‌ که ناحیه FTR بعدا در خلاف جهت شکسته شود، ممکن است نشان‌دهنده پایان روند و شروع ساختاری جدید باشد.

ناحیه FTR در سبک RTM
تشکیل و واکنش قیمت به ناحیه FTR در آموزش سبک RTM

الگوی Caps در پرایس اکشن RTM

الگوی Caps در سبک RTM یک ستاپ بازگشتی است که در نزدیکی سقف‌های قیمتی بازار شکل می‌گیرد. ابتدا، قیمت با مومنتوم صعود می‌کند و معامله‌گران حرفه‌ای با خروج بخشی از سود خود، اصلاح جزئی قیمت را رقم می‌زنند؛ سپس بازار مجدد رشد می‌کند و معامله‌گران کم‌تجربه با تصور ادامه صعود، وارد موقعیت‌های خرید اشتباه می‌شوند.
در همین لحظه، معامله‌گران حرفه‌ای با جذب نقدینگی، فروش‌های سنگین انجام می‌دهند و روند بازار را معکوس می‌کنند. ناحیه‌ای که پیش از این ریزش ساخته شده، ناحیه Caps است که می‌توان از آن برای معاملات فروش با ریسک به ریوارد بالا استفاده کرد.

ناحیه Caps در سبک RTM
جذب نقدینگی توسط معامله‌گران حرفه‌ای در ناحیه Caps پرایس اکشن RTM

ستاپ Swap در آر تی ام

در الگوی Swap از سبک RTM ، یک ناحیه‌ی قوی عرضه یا تقاضا زمانی دچار تغییر ماهیت می‌شود که قیمت بدون واکنش، آن را با قدرت و مومنتوم بالا بشکند. در چنین شرایطی، ناحیه‌ عرضه به ناحیه‌ تقاضا تبدیل می‌شود (یا برعکس)؛ از این پس، می‌توان آن را به‌عنوان یک منطقه برگشتی در جهت جدید روند در نظر گرفت.

این اتفاق زمانی رخ می‌دهد که بسیاری از معامله‌گران خرد در آن ناحیه وارد پوزیشن خلاف روند می‌شوند، اما قیمت برخلاف انتظار آن‌ها حرکت کرده و باعث فعال شدن حد ضرر یا خروج از بازار با زیان می‌شود.

در ادامه، همین معامله‌گران در بازگشت قیمت به ناحیه‌ شکسته‌شده، موقعیت‌های جدیدی در جهت روند باز می‌کنند، که این امر منجر به تقویت دوباره آن ناحیه می‌شود.

ناحیه Swap در سبک RTM
تبدیل ناحیه عرضه به تقاضا و تشکیل ناحیه Swap

در سبک RTM، الگوی PAZ یا Price Action Zone ناحیه‌ای است که قیمت در بین دو ساختار مشخص مانند FL یا  FTR قرار می‌گیرد. این ناحیه معمولا زمانی شکل می‌گیرد که قیمت، یکی از ساختارهای قبلی را در خلاف جهت روند غالب با یک حرکت مومنتومی بشکند. این شکست، نشان‌دهنده ورود قیمت به فضای بین دو ساختار مهم است.

ورود قیمت به ناحیه PAZ معمولا به‌معنای تغییر موقت یا کامل جریان سفارشات بوده که اغلب قیمت تا رسیدن به ساختار مهم بعدی به حرکت خود ادامه می‌دهد. این ناحیه می‌تواند نشان‌دهنده خلا نقدینگی یا تغییر ذهنیت معامله‌گران باشد و در برخی موارد، فرصت‌هایی برای معاملات کوتاه‌مدت فراهم می‌کند.

 الگوی PAZ بیشتر برای درک رفتار قیمت بین نواحی مهم و پیش‌بینی اهداف حرکت بعدی کاربرد دارد؛ اما معمولا ناحیه‌ای برای ورود به معامله اصلی نیست، مگر اینکه با تایید ساختارهای دیگر همراه باشد.

ناحیه PAZ در سبک RTM
ایجاد خلا نقدینگی و ناحیه PAZ (Price Action Zone) در سبک RTM

ستاپ 3drive در پرایس اکشن RTM

الگوی 3Drive در سبک RTM یکی از ساختارهای تاییدی است که به نحوه‌ حرکت قیمت پیش از رسیدن به یک ناحیه عرضه یا تقاضای مهم می‌پردازد. در این الگو، قیمت در مسیر خود سه کف یا سه سقف متوالی با شتاب کاهش‌یابنده ایجاد می‌کند که نشان‌دهنده ضعف در ادامه روند فعلی است.

در واقع، ساختار 3Drive  شباهت‌هایی با فشردگی (Compression) دارد، اما بیشتر بر تعداد موج‌های حرکتی تمرکز می‌کند. این الگو معمولا نشان‌دهنده‌ خستگی بازار است و به‌محض رسیدن به ناحیه موردنظر، احتمال بازگشت قیمت افزایش می‌یابد.

 3Drive به‌تنهایی برای ورود به معامله استفاده نمی‌شود، بلکه بیشتر نقش تاییدکننده قدرت ناحیه تقاضا یا عرضه را دارد و در کنار سایر نشانه‌ها، تحلیل دقیق‌تری از برگشت قیمت ارائه می‌دهد.

نکته: برای سهولت در استفاده از ستاپ، می‌توان از اندیکاتور 3 درایو سبک RTM تیم تریدینگ فایندر استفاده کرد:

الگوی 3 درایو در سبک RTM
نحوه ایجاد الگوی 3 drive با استفاده از 3 موج در پرایس اکشن RTM

ستاپ CP (Compression) در پرایس اکشن RTM

ستاپ فشردگی (Compression) در سبک RTM نشانه‌ای از ضعف تدریجی روند غالب و احتمال برگشت سریع قیمت است. در این الگو، قیمت در مسیر رسیدن به ناحیه مهم، چند ناحیه عرضه یا تقاضا ایجاد می‌کند که پشت سر هم قرار گرفته و بارها تست می‌شوند.

این تست‌های مکرر باعث تخلیه سفارشات شده و هنگام رسیدن قیمت به ناحیه اصلی، دیگر مانعی در مسیر حرکت وجود ندارد، در نتیجه حرکت قدرتمندی در خلاف جهت آغاز می‌شود. فشردگی تقاضا به صعود، ریزش، فشردگی عرضه به نزول و صعود منتهی می‌شود. قدرت این الگو به تعداد نواحی تست‌شده و عمق واکنش‌ها بستگی دارد.

از فشردگی بیشتر برای تأیید ناحیه‌های قوی استفاده می‌شود، چرا که آنها بیان‌گر جمع‌آوری نقدینگی و آماده‌سازی بازار برای حرکت بزرگ هستند.

ستاپ فشردگی قیمت CP در سبم RTM
ضعف تدریجی روند و ریزش قوی بعد از برخورد به ناحیه عرضه اصلی در آموزش سبک RTM

الگوی کوآزیمودو QM در روش RTM

الگوی QM (Quasimodo) در سبک RTM از ساختارهای بازگشتی است که بر شکست‌های متوالی ساختار بازار و فریب دو طرف معامله‌گران متمرکز است. این الگو زمانی شکل می‌گیرد که روند غالب بازار به پایان نزدیک شده و قیمت آماده تغییر جهت است. در ساختار QM، دو اینگالف در جهت مخالف رخ می‌دهد که یکی روند قبلی را به چالش می‌کشد و دیگری آن را به‌طور کامل نقض می‌کند.

برای افزایش اعتبار این ستاپ، اگر شکست پایانی همزمان با اینگالف یک ناحیه عرضه یا تقاضای قدیمی باشد، احتمال موفقیت ورود بسیار بیشتر خواهد بود. الگوی QM نشانه دقیق از تغییر روند واقعی در بازار است.

الگوی QM در سبک RTM
نحوه تشکیل الگوی QM (Quasimodo) با استفاده از شکست‌های متوالی در ساختار بازار

الگوی QM نزولی

در  QM نزولی، ابتدا یک روند صعودی در جریان است. قیمت یک سقف (HH) می‌سازد، سپس تا یک کف (HL) اصلاح می‌کند و مجددا سقف جدیدی بالاتر از قبلی (HHH) تشکیل می‌دهد. در ادامه، قیمت برخلاف انتظارات شروع به ریزش می‌کند و کف قبلی را به سمت پایین می‌شکند.

این شکست ساختار، نشان از ورود فروشندگان قدرتمند است. حال ناحیه بین آخرین دو سقف، به‌عنوان محدوده QM عرضه تعریف شده و محل ورود ایده‌آل برای فروش است.

الگوی QM صعودی

در حالت QM ، بعد از چند کف نزولی، قیمت ناگهان سقف قبلی را به سمت بالا اینگالف می‌کند و بین دو کف اخیر، محدوده QM تقاضا شکل می‌گیرد. این الگو با فریب معامله‌گرانی که بر اساس کف یا سقف پیشین وارد شده‌اند، نقدینگی لازم را برای برگشت واقعی فراهم می‌کند.

ستاپ Can Can در سبک RTM

ستاپ  Can Can در سبک RTM ، ترکیبی از دو ستاپ مهم یعنی "Caps" و "Compression" است و معمولا یکی از نادرترین اما قدرتمندترین الگوهای بازگشتی بازار به شمار می‌رود. این ساختار زمانی شکل می‌گیرد که ابتدا یک ناحیه تقاضای معتبر با ساختار  RBR و بیس قوی ایجاد می‌شود؛ اما برخلاف انتظار، قیمت با قدرت این ناحیه را اینگالف کرده و شکست می‌دهد.

در ادامه، قیمت در مسیر رسیدن به ناحیه شکست‌شده (caps) وارد حالت فشردگی می‌شود و چندین ناحیه عرضه یا تقاضای متوالی روی یکدیگر شکل می‌گیرند که معرف ستاپ CP است؛ این فشردگی باعث فعال شدن تدریجی سفارش‌ها می‌شود.

زمانی که قیمت به ناحیه caps بازمی‌گردد، به دلیل خالی بودن نقدینگی حمایتی، با شدت زیادی برمی‌گردد و حرکت برگشتی اصلی آغاز می‌شود.

ناحیه‌ شکل‌گیری این بازگشت قوی، همان ناحیه  Can Can است که پایان فریب و آغاز جهت‌گیری واقعی بازار را رقم می‌زند. این ستاپ به دقت بالا در تشخیص ساختار و تایید چندمرحله‌ای نیاز دارد.

ستاپ can can در سبک RTM
ناحیه معتبر و بازگشت قوی can can در آموزش سبک RTM

ستاپ QML و MPL در سبک RTM

در سبک RTM ، ناحیه QML یا Quasimodo line نخستین قله یا کف همراه با کندل‌های بیس است که آغاز ساختار QM را مشخص می‌کند. MPL یا maximum pain level دومین قله یا کف شکل‌گرفته پس از QML در ساختار بازار است، جایی که نقدینگی زیادی جمع می‌شود و معامله‌گران فریب می‌خورند. واکنش اصلی قیمت معمولا در MPL رخ می‌دهد و ورود دقیق از این ناحیه انجام می‌شود.

الگوی QML و MPL در سبک RTM
نحوه تشخیص الگوهای Quasimodo line و maximum pain level در پرایس اکشن RTM

الگوی الماس (Diamond) در آر تی ام

الگوی Diamond در سبک RTM یک ساختار بازگشتی پیچیده و فریبنده است که ترکیبی از شکست ساختار، فریب معامله‌گران و شکست انتظارات رایج بازار است. این الگو معمولا پس از شکل‌گیری یک الگوی QM ظاهر می‌شود، اما تفاوت اصلی اینجاست که درDiamond ، نقطه برگشت QM به‌جای واکنش، اینگالف می‌شود؛ سپس، قیمت فراتر از آن ناحیه ادامه می‌یابد.

نحوه عملکرد الگوی Diamond

الگوی Diamond در RTM زمانی شکل می‌گیرد که پس از واکنش اولیه قیمت به ناحیه عرضه یا تقاضا، معامله‌گران وارد موقعیت می‌شوند، اما قیمت برخلاف انتظار آن ناحیه را اینگالف کرده و نقدینگی آن‌ها را جذب می‌کند. در ادامه، بازار به‌طور ناگهانی تغییر جهت می‌دهد و پس از شکست خط روند، وارد حرکت اصلی بازگشتی می‌شود. این الگو به‌دلیل ساختار متقارن، شبیه به الماس دیده می‌شود و یکی از ستاپ‌های فریبنده و قدرتمند در بازگشت‌های بازار است.

الگوی الماس در سبک RTM
نحوه تشکیل الگوی الماس (Diamond) در پرایس اکشن RTM

جمع‌بندی

سبک RTM با استفاده از ساختار بازار، جریان سفارشات و نقدینگی، روشی برای تحلیل رفتار قیمت در نواحی مهم ارائه می‌دهد. تمرکز اصلی این روش، بر شناسایی نقاط ورود و خروج بر پایه منطق حرکت قیمت است.

سبک RTM، با استفاده از ساختارهای چهار گانه (RBR، DBR، DBD، RBD)، شناسایی نواحی دست‌نخورده، بررسی نوع کندل‌ها و تحلیل شکست ساختار، تحلیل بازار را تسهیل می‌کند.

ستاپ‌هایی مانند FL ، FTR، QM، CAPS، Diamond و Can Can به‌عنوان الگوهای رفتاری قیمت، امکان تحلیل از قدرت و ضعف نواحی را فراهم می‌کنند. موفقیت در به‌کارگیری این سبک، وابسته به درک درست از ترتیب ساختارها، زمان‌بندی واکنش‌ها و مدیریت موقعیت‌ها است.

پرسش‌های متداول

سبک RTM چه رویکردی در تحلیل بازار دارد؟

سبک RTM رفتار قیمت را به‌عنوان خروجی جریان سفارشات و نقدینگی در نظر می‌گیرد. در این سبک، معامله‌گر به‌جای پیش‌بینی، تحلیل می‌کند که قیمت چگونه تحت تاثیر ورود یا خروج سرمایه‌گذاران بزرگ حرکت می‌کند.

سبک RTM چه تفاوتی با دیگر روش‌های پرایس اکشن دارد؟

برخلاف سبک‌های کلاسیک متمرکز بر نواحی حمایت و مقاومت و الگوهای شمعی، RTM با بررسی دقیق قدرت کندل‌ها، ساختار بازار و رفتار نقدینگی، نواحی تصمیم‌گیری واقعی بازیگران بزرگ را آشکار می‌کند.

ساختارهای RBR، DBR، DBD و RBD چه کاربردی دارند؟

این ساختارها رفتار قیمت در نواحی توقف و ادامه حرکت را توصیف می‌کنند و معامله‌گر با تحلیل آن‌ها، قدرت یا ضعف خریداران و فروشندگان را بهتر درک می‌کند.

کندل بیس و کندل مومنتوم چه تفاوتی دارند؟

 کندل بیس نشان‌دهنده تعادل موقت قیمت و ایست بازار است، درحالی‌که کندل مومنتوم، تسلط واضح یکی از طرف‌های بازار و آغاز یک حرکت قوی را نشان می‌دهد.

چگونه ناحیه معتبر عرضه یا تقاضا را تشخیص دهیم؟

با بررسی فشردگی کندل‌های بیس، خروج پرقدرت قیمت همراه با مومنتوم، جدید بودن ناحیه (عدم برخورد قبلی) و هم‌جهتی با روند تایم بالاتر، می‌توان ناحیه معتبر را شناسایی کرد.

منظور از اینگالف در RTM چیست؟

اینگالف در RTM به معنای شکست کامل ساختار یا ناحیه‌ای توسط قیمت است که ورود قدرت جدید و آغاز تغییر در جهت بازار را نشان می‌دهد.

ستاپ FL چگونه شکل می‌گیرد؟

ستاپ FL زمانی شکل می‌گیرد که قیمت به یک ناحیه SR برخورد کند، کمی مکث کرده و سپس با یک کندل مومنتوم قوی آن را بشکند؛ در آخر یک بیس جدید روی سطح قبلی تشکیل شود.

score of blog
5 از 5.0
(1)
به این مطلب امتیاز دهید
0نظر